تاليفات
تاليفات فراوان و گوناگون وى در علوم و فنون مختلف اسلامى، هر كدام گوهرى تابناك و گنجينهاى پايان ناپذير است كه هم اكنون نيز با گذشت بيش از يك هزار سال از تاريخ تاليف آنها، به جاى فرسودگى و بىرونقى، روز به روز بر ارزش و اعتبار آن افزوده شده و جايگاهى بس رفيع و والا يافتهاند و در صدر قفسه كتابخانهها و در سينه فقها و دانشمندان جاى دارند.
از جمله تأليفات ايشان است:
1 - من لا يحضره الفقيه
2 - مدينة العلم
3 - كمال الدين و تمام النعمة
4 - التوحيد
5 - الخصال
6 - معاني الأخبار
7 - عيون أخبار الرضا عليهالسلام
8 - الأمالي
9 - المقنع في الفقه
10 - الهداية بالخير
شيخ صدوق، اسلام شناسي واقع بين بود كه بدون پيروي از مكتب هاي انحرافي رايج زمان، با الگوگيري از شيوه هاي معمول در محافل علمي آن دوران، كار ديگر بزرگاني مانند استادانش ابن وليد(1)، شيخ كليني(2) و ديگران را پي گرفت و به ثبت و ضبط احاديث رسيده از معصومان، اهتمام ورزيد. وي با اين كار، احكام، آداب و معارف اصيل شيعي را براي هميشه ماندگار ساخت. شيخ با تحمل سفرهاي دور و دراز، خود را به هر شهر و دياري كه به صورت كانون تبليغات مخالفان اهل بيت درآمده بود، مي رسانيد و در برابر قدرت هاي شيطاني حاكم بر توده مردم، يك تنه به پا مي خاست. او با تشكيل دادن جلسات بحث و گفت و گو با متعصبان باطل گرا، به اثبات حقانيت امامان معصوم: و نشان دادن صراط مستقيم مي پرداخت.(3)
شيخ صدوق، از بزرگان فن تأليف بود. او حدود سيصد كتاب و رساله كوچك نوشت؛ به طوري كه علما او را «كثير التصنيف» معرفي كرده اند.(1) شيخ با قلمي شيوا، در نگاهداري ارزش هاي ديني و حفظ اخبار اهل بيت: مي كوشيد. وي كتاب هاي خود را در رشته هاي فقهي، اعتقادي و اخلاقي تدوين كرده است. البته تعداد كمي از اين آثار گران بها به دست ما رسيده و بسياري از آن كتاب ها، به واسطه تسلط دشمنان دين از بين رفته است.(2) برخي از مهم ترين آثار ايشان عبارتند از: من لايحضره الفقيه(3)، علل الشرايع،(4)كمال الدين و تمام النعمه(5)، خصال(6) و امالي(7).
شناخته شده ترين و بزرگ ترين كتاب شيخ صدوق كه در دسترس است و بارها چاپ شده و ده ها تن از فقهاي بزرگ به شرح، ترجمه و حاشيه بر آن همت گماشته اند، كتاب گران قدر من لايحضره الفقيه است. وي اين كتاب را در سال 372ه.ق در روستاي «ايلاق» از توابع بلخ نوشت. اين كتاب، يكي از اصول چهارگانه فقه شيعه و مأخذ علمي معتبري در احكام شرعي است.(8)
چكيده
درآمد
مطالعه زندگي نامه مردان بزرگ، بهترين سرمشق هدايت و سرمايه خوش بختي براي همگان به ويژه نسل جوان است. به ويژه اگر موضوع سخن، موفقيت دانش مندان ايراني، در عرصههاي گوناگون علمي باشد كه در اين صورت اثر فراواني داشته و مايه غرور ملي و مباهات براي هر ايراني است.
يكي از بزرگترين شخصيتهاي جهان اسلام و ايران و از برجستهترين چهرههاي درخشان علم و فضيلت؛ شيخ صدوق است.
دقت در زندگي شيخ صدوق؛ نشان دهنده روح بزرگ وي و توجه و اهتمام ايشان به امر تقريب بين مذاهب اسلامي و وحدت شيعه و سنّي است.
شخصيت شيخ صدوق داراي چند ويژگي برجسته است:
وي شخصيتي جامع داشته به اين معنا كه در بسياري از علوم زمان خويش جزو سرآمدان روزگارش بوده است. جامعيت شخصيت وي را ميتوان از تعدد موضوعات كتب تاليفي وي به دست آورد. در زمينه حديث، احكام، كلام، امامت، شعر و... كتاب تاليف نموده است. جهت كسب اطلاعات بيشتر مقاله (مبارزه همه جانبه) را مطالعه كنيد.
تلاش خستگي ناپذير، همت و پشتكار فوق العاده در وجود او موج ميزند. به جرات ميتوان او را يكي از پركارترين دانشمندان ايراني، اسلامي برشمرد. تاليف نزديك به 300 عنوان كتاب در طي عمر 70 ساله با توجه به شرايط زمان و كمبود امكانات و مشغلههاي فراوان وي؛ نشان از جديّت او در امر ترويج علم بخصوص علوم اهل بيت عليهم السلام دارد. در اين زمينه مقالات ( نابغه از ري) و (سفرهاي علمي شيخ صدوق) بيانگر گوشهاي از تلاشهاي وي ميباشد.
روح بندگي و طاعت پروردگار و مناجات با پروردگار در وجود ايشان بسيار بارز بوده كه نمونههاي متعددي از اين امر در زندگي وي بيان شده است. به عنوان نمونه پدر آيه الله مرعشي نجفي كه از شاهدان واقعه (سالم ماندن جسد شيخ صدوق پس از 900 سال) بوده ميگويد: ديدم كه ناخنهاي انگشتان دست ايشان تازه كوتاه شده بود از اين رو احتمال ميدهم كه روز رحلتشان پنج شنبه يا جمعه بوده چون برطبق دستورات و احاديث اهل بيت عليهم السلام روز پنج شنبه و بخصوص روز جمعه، روز نظافت و پاكيزگي لقب گرفته و كوتاه نمودن ناخن انگشتان در اين دو روز جزو سنّتهاي پسنديده برشمرده شده است.
اين مثال كوچك نشان دهنده روح تعبّد و اطاعت در وجود شيخ صدوق است كه حتي كوچكترين كارهاي زندگي را براساس دستورات ديني انجام ميداده است.
يكي ديگر از ويژگيهاي شيخ صدوق اين است كه در سلسله اساتيد وي كه زياد هم بودهاند، تعدادي اساتيد غير شيعه وجود دارد و همينطور برخي از شاگردان او نيز از مسلمانان غير شيعي بودهاند كه اين امر نشان دهنده روح بزرگ وي و توجه و اهتمام ايشان به امر تقريب بين مذاهب و وحدت شيعه و سنّي داشته است. در مسافرتش به بغداد بارها در مجامع علمي فرقههاي مختلف اسلامي حاضر شده و علاوه بر ايراد سخنراني از علوم اساتيد اين فرقهها نيز بهرهمند گرديده است.
اين مطالب چكيدهايي است از سخنان استاد ارجمند حوزه حضرت حجتالاسلام جاودان در مورد شخصيت و ويژگيهاي شيخ صدوق اعلي الله مقامه الشريف.
اميد آنكه ويژه نامه شيخ صدوق بتواند ذرهايي از زواياي زندگي اين مرد بزرگ را در معرض قضاوت همگان قراردهد.
آرامگاه شيخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهاي خوارزمشاهيان و تيموريان و همچنين به علت حوادث مختلف چندين مرتبه خراب و ويران شد و سالها در زير تودههاي خاك پنهان گرديده بود[[۱۱]] بهگونهاي كه در زمان فتحعلي شاه در سال ۱۲۳۸ روي آن را كشتزار و باغي فراخ به نام «باغ موستوفي» پوشانده بود[[۱۲]]؛ ولي در آن سال باران زيادي باريد كه بر اثر آن، سيل عظيمي آمد و تمام زمينهاي كشاورزي و باغهاي اطراف شهرري را آب فرا گرفت و بعضي از مناطق را تخريب نمود؛ اطراف مزار شيخ صدوق نيز فروريخت و شكافي ژرف در كنار آن پديد آمد؛ هنگامي كه به اصلاح و مرمت اين قسمت مشغول بودند، سردابي ظاهر شد كه آب قسمتي از آن را تخريب كرده بود. در پي اين حادثه، واقعهٔ عجيبي نيز اتفاق افتاد كه تفصيل اين واقعه را بسياري از بزرگان در كتب خود، مانند:خوانساري در كتاب روضات، تنكابني در كتاب قصص العلما، مامقاني در كتاب تنقيح المقال، خراساني در كتاب منتخب التواريخ، قمي در كتاب فوائد الرضويه و رازي در كتاب اختران فروزان ري و همچنين در مقدمه كتب مرحوم صدوق، از جمله كتاب كمال الدين صدوق و مقدمه كتاب خصال صدوق نقل نمودهاند. وقتي كه براي بازرسي و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدي را مشاهده كردند كه تمام اعضاي بدنش سالم و تازه به نظر ميرسيد و هيچگونه عيب و نقصي در آن ديده نميشد، و با صورتي نيكو آرميده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهايش مشهود بود[[۱۳]]، ناخنهاي يك دست را گرفته و ناخن دست ديگر را نگرفته بود، ريشش روي سينهاش ريخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنين به نظر ميآمد تازه از حمام بيرون آمدهاست و فقط رشتههاي نخ پوسيده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روي خاك ريخته بود! اين خبر به سرعت در شهر ري و تهران پيچيد تا آنكه به گوش فتحعلي شاه قاجار رسيد. وي دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببيند؛ شاه به همراه گروهي از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بين ايشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهي و مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه، حكيم گرانمايه آن روزگار و مرحوم آيتالله ملا محمد رستم آبادي و مرحوم علامه سيد محمود مرعشي نجفي (پدر آيتالله مرعشي نجفي) حضور داشتند، براي بررسي وضعيت در منطقه حضور پيدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم يافتن پيكر و تأييد اصل قضيه، براي شناسايي جسد، شروع به بررسي و جستجو نمودند. با جستجو و بررسيهاي انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبري ميشوند كه بر روي آن چنين نوشته شدهاست:
« | هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي. | » |
پس از بررسيهاي كامل و پيدا شدن اين سنگ نبشته و تأييد علما و امينان مردم، در صحت و شناسايي جسد شيخ صدوق، جاي هيچگونه ترديدي باقي نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازي كنند، در آن را ببندند، حفره پديد آمده را مرمت كردند و بنايي مناسب بر آن بسازند و به بهترين وجه تزيين و آينهكاري نمايند.
مرحوم آيتالله مرعشي نجفي كلامي را نيز در اينباره چنين بيان ميدارند كه:
« | مرحوم پدرم، علامه سيد محمد مرعشي نجفي ميفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسيدم و ديدم كه تقريبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شيخ صدوق ميگذرد، دست ايشان، بسيار نرم و لطيف بود.» |
مرجعيت فتواييشيخ صدوق با نبوغي ممتاز، همتي بلند و استعدادي كم نظير، به سرعت مدارج علمي را پيمود و در جهان اسلام چنان جلوه چشم گيري پيدا كرد كه ارباب فضل و دانش، همگي شيفته كمالات علمي اش گرديدند. او به زودي پشتيبان محكمي براي دانش دوستان و پناهگاه استواري براي دانشمندان شد. چون آوازه فضل شيخ صدوق در علوم فقه و حديث در همه جا پيچيده بود، به هر شهري قدم مي گذاشت، تمام فضلا، از شيعه و سني به محضرش مي آمدند و به فضلش اعتراف مي كردند، چنان كه خطيب بغدادي مي گويد: «محمدبن علي بن حسين بن بابويه، به بغداد آمد و در آنجا از پدرش حديث روايت مي كرد. وي از شيوخ شناخته شده شيعه بود».(5)كساني كه ______________________________ 1. عبدالعلي محمدي شاهرودي، شيخ صدوق، ص 71. 2. ويژه نامه بزرگداشت شيخ صدوق؛، ص 44. 3. عبدالعلي محمدي شاهرودي، شيخ صدوق، ص 71. 4. همان، صص 57 ـ 60. 5. تاريخ بغداد، ج3، ص 89.
|
از نزديك نمي توانستند مشكلات علمي خود را از او بپرسند، به وسيله نامه از وي استفاده مي كردند. او به حق، مرجع علمي و فرهنگي جويندگان حقيقت بود. عشق به اهل بيت:شيخ صدوق، در خانواده اي دوستدار اهل بيت: چشم به جهان گشود. او از كودكي، احساس كرد شعله عشق به خاندان پاك نبوت، در كانون وجودش بر افروخته شده است. او كه مهر علي عليه السلام ، و خاندان وارسته اش با خميرمايه جانش درآميخته بود، مرغ روح بلند پروازش آرام نمي گرفت و همواره پر و بال مي گشود و اوج مي گرفت تا خود را بر ستيغ كوه ولايت برساند.(4) شيخ صدوق و علم كلاممرحوم شيخ صدوق، متكلمي قدرتمند بود.(5) مجالس مناظره او، از تيزبيني، سخنوري، نيك انديشي و حاضرجوابي وي در عرصه هاي گوناگون علمي خبر مي دهد. از آنجا كه شيخ به مسائل جهان اسلام و تحركات مرموزانه دشمنان مذهب تشيع آگاهي گسترده اي داشت، خوب مي دانست در چه زمان و شرايطي سخن بگويد و همين مهارت وي، در شكست خطوط انحرافي دشمنان، نقش سرنوشت سازي داشت. ______________________________ 1. عبدالعلي محمدي شاهرودي، شيخ صدوق، پاسدار حريم ولايت، ص 73. 2. مجتبي الحسيني الشيرازي، شيخ صدوق، ص 16. 3. عبدالعلي محمدي شاهرودي، شيخ صدوق، ص 4. 4. همان، ص 96. 5. مقدمه الهداية، ص 139. |
شيخ صدوق محمد بن على بن الحسين ، معروف به ابن بابويه و شيخ صدوق يكى از ستارگان فروزان و چهره هاى درخشان علم تشيع است .
اين محدث جليل و خدمتگزار مكتب مقدس اهل بيت عليه السلام ، در شهر مقدس قم در خانواده اى مذهبى و به دعاى امام زمان عليه السلام در حدود سال 306 قمرى متولد شد.
پدر بزرگوارش ، ابوالحسن على بن الحسين بن موسى بن بابويه قمى ، معروف بهصدوق اول است . وى در سفرى كه به عراق نمود، با سومين نايب از نواب اربعه امام زمان عليه السلام ، ابوالقاسم حسين بن روح ، ملاقات نموده است .
شيخ صدوق ، در شهر قم به تحصيل پرداخت . وى ابتدا نزد پدرش به فرا گرفتن معارفمشغول شد. و سپس در حوزه درس رئيس محدثين قم محمد بن حسن بن وليد حضور يافت ، و از برجسته ترين شاگردان او گرديد.
شيخ صدوق ، بيشتر ايام زندگيش را در شهر رى گذرانيد.
مدتى را نيز به عنوان مرجع شيعيان خراسان ، در نيشابور اقامت گزيده ، و در ترويج مذهب شيعه بسيار تلاش نمود. و در اين شهر به فكر تاليف كتاب كمال الدين افتاد و در شهر رى تاليف آن را به پايان رسانيد
شيخ صدوق ، پس از فعاليتهاى پى گير و تلاشهاى خستگى ناپذير، سر انجام در سال 381 در شهر رى ديده از جهان فرو بست و عالم اسلام را متاثر نمود. آرامگاه او دررى به فاصله كوتاهى از مرقد حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام و در كنار باغطغرل قرار دارد.
تولد شيخ صدوق ، به دعاى امام زمان عليه السلام
على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى پدر شيخ صدوق فرزندى نداشت . لذا به حسين بن روح يكى از نواب اربعه امام زمان عليه السلام نامه اى نگاشته و از او درخواست كرد كه از امام زمان عليه السلام خواهش كند كه برايش دعا فرموده و از خداوند، طلب فرزندى براى او بنمايد.
پس از گذشت مدتى از ناحيه آن حضرت اين گونه جواب رسيد: (تو از اين همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى كنيزى ديلميه نصيب تو مى شود كه از او داراى دو پسر فقيه خواهى گشت .)
شيخ صدوق نيز، جريان ولادت خود را كه با تقاضاى كتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده ، در كتاب كمال الدين به صورت حديث آورده.
پس از مدتى ، خداوند عزوجل به دعاى حضرتش ، دو فرزند به وى عطا نمود. كه هر دو فرزند هر كدام چراغ هدايت شيعيان گرديدند . و مشعل فروزان مكتب تشيع قرار گرفتند.
يكى از آن دو فرزند، شيخ صدوق بود كه طلايه دار مكتب تشيع بود. و ديگرى برادرشيخ صدوق حسين بن على كه وى نيز از فقهاى اماميه و استاد سيد مرتضى و برادرشسيد رضى موسوى بوده است
ابوالحسن على بن الحسين پدر شيخ صدوق بزرگ شيعه و فقيه آنان در زمان خود، ومرجع ايشان در مسائل و احكام شرعى بود
وى در سال 329 هجرى قمرى در گذشت . اين سال را، سال تناثر نجوم ناميده اند. چرا كه،گروهى از علماى شيعه مانند : ثقة الاسلام كلينى،على بن محمد سيمرى(اع) (نايب خاص امام عصر عليه السلام ) نيز در چنين سالى در گذشته اند.
على بن بابويه ، در قم دفن شد. و مدفن او در جوار قبر حضرت معصومه (س)
، محل مراجعه شيفتگان اهل بيت عليه السلام است.
وى بيش از دويست كتاب نوشته ، كه در ميان آنها، كتاب الامامة و التبصرة من الحيرة(درباره امامت ائمه اطهار عليه السلام ، و رساله اى در فقه كه براى فرزندش محمد بن على بن بابويه صدوق نوشته ، موجود است .
نامه اى كه امام حسن عسكرى عليه السلام ، خطاب به اين بزرگوار( پدر شيخ صدوق) نگاشته اند بر عظمت و جلالت او بهترين دليل است .