هيچ وقت كار امروز رو به فردا ننداز...
فردا يه عالمه كار داري،
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته ديگه كه خيالــــــــــــــتم راحت باشه


در تيمارستان
رئيس تيمارستان به يكي از مراقب ها مي گويد: «من در اين جا از همه راضي هستم، فقط ديوانه اي هست كه اصرار دارد من برج ايفل را از او بخرم.»
مراقب مي گويد: «خب، چرا نمي خريد؟»
رئيس تيمارستان مي گويد: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما مي خريدم.»


نامه اي به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود: شما پر از استعداديد, شما نابغه ايد, بله, اين ما هستيم كه شما را كشف كرديم, شما مستحق دكتراي افتخاري هستيد, شما آخرشيد, شما ديگه ... خوب حالا كه اينقدر عاقل و باشعوريد بياييد در كلاس كنكور ما شركت كنيد!


دسته ها : شادي - جوك
شنبه بیستم 3 1391
X