دست دوستم يه گوشي ايفون ديدم حسوديم شد اومدم خونه به مامانم ميگم من يه اپل ميخوام؟ ين لبخند مرموز زد! شب كه بابام اومد دستش يه پلاستيك سيبه ميگه تو فك كردي من وبابات انگليسي بلد نيستيم!


قبلا اگه به يه دختر ميگفتي سلام ميگفت كوفت زهرمار
الان تا ميگي سلام ميگه اسم بچه مونو چي بذاريم جيگر!


يارو داشت گريه مي كرد. باباش پرسيد چي شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشق كي هستي؟ گفت: هر كسي كه شما صلاح بدوني


غضنفر مي ره جبهه. آرپي جي را مي زاره پشت سر عراقيه. مي گه اگه تكون بوخوري با لگد مي زنمت.


دسته ها : شادي - جوك
شنبه بیستم 3 1391
X