آسمان را گفتم مي تواني آيا بهر يك لحظهء خيلي كوتاه روح مادر گردي صاحب رفعت ديگر گردي گفت ني ني هرگز من براي اين كار كهكشان كم دارم نوريان كم دارم مه وخورشيد به پهناي زمان كم دارم


زمين خوردن چه زيباست، اگر هدف؛
بوسيدن خاك پاي مادر باشد؛
مگر نه اين است كه بهشت؛
زير پاي مادران است ...


جواني هايت را با بچگي هايم پير كردم ، مرا به موي سپيدت ببخش مادر


توصميمي ترازآني كه دلم مي پنداشت،دل توباهمه آينه هانسبت داشت، تو همان ساده دل سبز نجيبي كه خدا،درميان دل پاكت صدف آينه كاشت ...
تقديم به مادر مهربانم ...


صد سكه ي طلا صد سكه ي طلا همرا با كمك هزينه سفر به دور دنيا همراه با دو ساختمان مسكوني و همراه با دو دستگاه دو دستگاه لامبورگيني با سود اللحساب فداييك تار موي تو مادر


دسته ها : پيامك
يکشنبه هفدهم 2 1391
X